گاری زمان با اسب ابلق میرود بی درنگ و نیرنگ
تو میمانی و من با خاری و می و چنگ
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@من و تو خسته یک راهیم،خسته جاده تنهایی،اما چرا؟؟
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@کاش در دنیا پاک کنی داشتم و میتوانستم تمام گرفتاریها،دردها و نیرنگها و...را از زندگی تمام موجودات پاک میکردم
و فلمی بود که میشد به وسیله آن قانون بدون تبعیض و دوگانگی،با ماده مهربونی و تبصره زیبایی نوشت
و پرگاری ساخته میشد که با آن دایرهای به شعاع قلب آدمها بر روی دنیا میکشیدم که قطر آن منطق زیر رادیکال دل بود.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
یارو لنگ بوده با کشتی میره سفر...وقتی برمیگرده رفیقش میگه خب سفر خوش گذشت؟؟ میگه نه بابا همش استرس داشتم هی می گفتن لنگرو بندازین تو آب
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@